اینجا من هستم؛ سکوتی محض
سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو

اینجا من هستم ؛ تهی از زندگی و روزمره‌گی

خالی‌تر از همیشه؛ با کلافی درهم و پیچ در پیچ

معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستاده‌ام

اینجا من هستم با آوازی که هرگز نشنیدی

من هستم و سازی مبهم

اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم

من هستم و گلی پرپر شده از عشقی کور

من هستم و یکرنگی شکسته‌ام

اینجا در شهری دور من مانده‌ام به انتظار هر لحظه که میایی

در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ

که سینه‌ام را هر آن می‌درد

اینجا من مانده‌ام و سرمایی که استخوانم را داغان کرده است

من هستم سیمایی شکسته‌تر از همیشه

اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی تو