برای تو می نویسم
برای تو که معنای باران را ازناودانها نمی پرسی و هیچگاه با کوهها قهر نمی کنی.
برای تو که پنجره را به خاطر دیدن خورشید دوست داری و به یاسها به خاطراینکه
بوی یاررا دارند احترام می گذاری .
من دررسیدن به تو ازپروانه ها بی پرواترم،پس چرا ازمن می گریزی؟؟؟
چرا برای چشمانم نامه نمی نویسی؟؟؟
چرا دلم را به خانه ات دعوت نمی کنی؟؟؟
می دانم که رودهای ملتهب جهان در پیراهن تو گم می شوند
و رؤیاهای من هرچقدر بروند به تو نخواهند رسید.
من صبح ها قبل ازاینکه آفتاب به کوچه ی ما بیاید،
آن را به پای گنجشکی مهربان می بندم تا به تو برساند.
آیا نامه هایم را می خوانی؟؟؟آیا باورت می شود که من روزی
روی موج های اقیانوسی ناآرام خانه داشتم؟؟؟
ُسلام عزیزم
آیا باورت می شود ؟!!!!!!!
چون دلم نمی خواد !
اصلا به تو چه ...
سلام...
مهم نوشتن نامه ها هست حال چه خوانده شود چه نخوانده باقی بماند....
عیدت مبارک
سلام خوبی ؟ نکنه فکر میکنی فیلتر شدی که دیگه پست نمیدی ؟!!
فکر کنم باید یه :دی به نظرم اضافه می کردم تا مردم متوجه بشن که به شوخی اون نظر قبلی رو دادم !!!
آدم دیگه تو وبلاگ خواهر خودش هم آزاد نیس حرف بزنه !!!!!
البته تو وبلاگ خودش هم آزاد نیس چه برسه به وبلاگ خواهرش !!!