دلی که اگر امید دار شد چه ها که نمیکند و اگر ما یو س شود میمیرد

دلی را که افسارش را رها کردی بر او جفا کردی

 

چه زیباست به خا طر تو زیستن
و برای تو ماندن بپای تو مردن و به عشق تو سوختن
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن
و به عشق و دنیای تو نرسیدن ایکاش می دانستی بدون تو
مرگ گواراترین زندگیست بدون تو و به دور از دستهای مهربانت
زندگی چه تلخ و نا شکیباست ایکاش میدانستی مرز خواستن کجاست
و ایکاش میدیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد
حرفها را گاه نمیتوان گفت من لحظه های با تو بودن را با اشکهایم
تداعی می کنم
و عطر نفس های تو را در بند بند وجودم می بلعم