عشق را نکش ...
 

 
مرگ با زبان خاردارش تن او را می لیسید .
او زنی را که به جان دوست داشته کشته است وازاین رو سزاوار مرگ است .
بگذار این نکته نغز آویزه ی گوشت باشد که :
« هر کس آنچه را دوست می دارد می کشد !...»
گروهی با نگاه ، پاره ای باچرب زبانی ، فرومایگانی با بوسه ، دریادلان با عقب گردی که نشان استغناست .
گروهی عشق خویش را در تابستان جوانی می کشند و برخی درهنگامه ی پیری ...
زمانی که خزان در می زند، گروهی گلوگاه سپید دلدار را با پنجه های پولادین می فشارند !
و برخی با دست هائی که از آنها زر می ریزد ...
و آنان که مهربان تر و دلرحم ترند ، دشنه به کار می برند زیرا که دشنه سرمای مرگ را زودتر بر تن می نشاند .
برخی زمانی کوتاه دوست می دارند و پاره ای زمانی  دیر پا ...
گروهی عشق را می فروشند و گروهی می خرند ...
اما هر کس آنچه را دوست دارد می کشد و با آنچه که    از آن نفرت دارد ، کنار می آید !...
 
اسکار وایلد