آخرین دیدار

 

امشب یه شب ایرانیه، شب یلدا، امیدوارم همه ایرانیان این روز رو به شادی باشن و در شب زایش مهر و خورشید خوش و خرم باشن.

آخرین دیدار است!
من نگاهم پر اشک
و زبانم بسته
بسته از شکوه تکراری عشق
او باز هم می‌خندد
خنده‌اش شیرین است
با تلنگر، به بیان پیشین
باز هم می‌پرسد!
گوئیا باورش نیست که من
منٍ افسرده و تنها دیگر
دیگر از کوچه تنهایی او
به ملاقات دلش باز نخواهم آمد
بازهم می‌پرسد:
من، تو را فردا»
به چه ساعت
و کجا
«بازهم خواهم دید؟
بازهم می‌پرسد!
و جوابش تنها دیده گریان من است
ته آن کوچه پیر»
زیر گیسوی بلند آن بید
«باز هم می‌آیی؟
دستم از گرمی دستش تبدار
می‌فشارد محکم
با بیان قاطع
ولی اینبار به لحنی دیگر
من تو را خواهم دید»
دل قوی دار
قوی
«قوی چون یک مرد