خانقاه

من نمیدونم شما شب احیا رفتید برای مراسم بیرون یا موندید خونه.من سال گذشته پیش خونوادم نبودم.رفته بودم شیراز خونه عمم.پشت خونشونم ۱ خانقاست  منم با سارا دختر عمم و دوستم شروین میخواستیم بریم مراسم و.......ما دوست داشتیم بریم شاهچراغ ولی خوب چون از خونه خیلی دور بود مجبور شدیم بریم خانقاه .منم که تا حالا نرفته بودم.اولاش همه چیز عادی بود ولی کم کم خانمهایی که اونجا بودند از حالت عادی خارج می شدند . ما نشسته بودیم داشتیم دعا میخوندیم که یکی از خانومها شروع کرد مثل بچه ها سینه خیز رفتن روی زمین.قشنگ اومد از بین ما رد شد .قران ها رو هم زد کنار.خیلی عجیب بود برام.راستش من ترسیده بود . چند دقیقه بعد یک دختر جون هم شروع کرد به چرخوندن سرش چشاشون سفید میشد.یکی دست میزد یکی سجده میکرد یکی میرقصید  خلاصه من کنجکاو شدم و رفتم با یکی از اونا صحبت کردم .آدرس آقا بزرگشون رو گرفتم که برم بپرسم چرا اینا اینجوری میشن.ولی خوب نرفتم .شب سوم که رفتیم نزدیک بود بزننمون .
یاد پارسال بخیر دلم تنگ شده برا اون دیونه بازیا....

ولی خدایی من که خیلی ترسیده بودم.........

 

نظرات 12 + ارسال نظر
بانمک شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ب.ظ http://www.banamak.blogsky.com

اطهر جان سلام
خسته نباشی
من هم لینک شما را گذاشتم تو وبلاگم
ضمنا ممنون که به من سر زدی خوشحالم کردی
بازم سر بزن

ساغر شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:28 ب.ظ http://beheshtekhialy.blogsky.com/

سلام اطهر جان
به نظر من زیاده روی تو هر کاری بده اینجور آدما هم زیاده روی می کنن و کاراشون باعث دلزدگی و به قول تو وحشت دیگران می شه
تا بعد

فرید یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:50 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام
تبریک میگم عالی بود موفق باشید

به ما هم سر بزنید خوشحال میشم

گیلاس یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.gilaas.blogfa.com

سلام عزیزم...اول که خوب کردی امدی...دوم اینکه جدا تصور دیدین چنین صحنه ای هم وحشتناکه ها...قربونت برم..بای

[ بدون نام ] یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:30 ب.ظ http://papion.blogsky.com

سلام دوست عزیز

مرسی که به پاپیون آمدید

من در مورد این نوشته شما خیلی متعجب شدم

ای کاش ازشون عکس هم داشتید

مهدی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ق.ظ http://mehdishokrany.blogsky.com

سلام منم با نظر بالایی موافقم ای کاش ازشون عکس هم داشتی چه باحال میشدد
قربونت

حاجیه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:32 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
اگه می شه برو بپرس چرا این کارو کردن برام جالبه بدونم !
ولی خداییش من اگه اونجا بودم سکته می کردم ۱

تامی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:11 ب.ظ http://barname.blogsky.com

سلام ببخشید کار داشتم نتونستمبیام سر بزنم
لینکت هم گذاشتم

بستنی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.icecream.blogsky.com

سلام عزیز
خسته نباشی
خیلی ممنونم
بازم به من سر بزن
خدا نگهدار

آرزو سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:28 ق.ظ http://www.aloonak.tk

سلام
مطلبت رو خوندم ببخشید میشه بگین این خانقاه کجای شیرازه ؟ چون من که تا حالا نه شنیدم و نه دیدم . با این که تو شیراز متولد و بزرگ شدم .

father سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:03 ب.ظ http://datterenmin.blogspot.com

تو خانقاه چی کار میکنند؟؟؟ذکر میگن؟؟؟؟

نرگس چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:24 ب.ظ http://eshghesookhte2000.persianblog.com

من با کاراشون مخالفم.زیاده روی میکنن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد