شوق رسیدن

 
من ، تو ، شوق رسیدن!
می گویند: بتاب!
از بدو دلدادگی تا انتهای سرگشتگی!
و من؛ مات! تنها در افکار خود سایه روشن می زنم!
می گویند: بخوان!
از ابتدای خلقت تا روزهای نیامده!
و من؛ مبهوت! در آشفتگی خود فریاد می زنم!
می گویند: برقص!
از بلندای ناز تا خواهش نیاز!
و من؛ بی تاب! دوش به دوش پروانه ها دیوانه می شوم!
می گویند: بمان!
از دیروز روز تا فردای شب!
و من...
و من می روم!
که شامگاهان بی روزن به استجابت صبح ننشسته اند!
می روم که آغاز کنم!
از امروز روز تا فردای روزتر؛
اما؛
آخر بی همسفر که نمی شود پرید!
باید تو باشی تا شوق رسیدن معنا بگیرد!
 
نظرات 3 + ارسال نظر
قاصدک چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:55 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

سلام
خوبی
شعرت خیلی خوشگل بودش
ممنون از محبتت
خوش باشی

پويا چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ب.ظ http://pesareshikamo.tk

سلام خوبی ؟
من اپدیت کردم خوشحال میشم بهم سر بزنی
راستی تبادل لينک ميکنی ؟ اگه اره لينک منو بزار و بگو منم لينک شما رو بذارم تو وبلاگم
تا بعد خدانگهدار

مهتاب پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ق.ظ http://moon41162.blogsky.com

سلام
وبلاگت قشنگ است
من عاشق شعر های حمید مصدق هستم
خوش سلیقه هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد